وقتی که تنهای تنها می شوی ، وقتی که دوستانت ، آنها که بیش از همه نیاز مند یاری شان هستی ، درست در حساس ترین نقطه رهایت می کنند .
وقتی در دست همانها که پشتوانه و پشتگرمی محسوبشان می کردی ،خنجر می بینی .
وقتی زیر سنگی که به استواری اش سوگند می خوردی و تکیه گاهش می شمردی ، ماری خفته می بینی که در تکان حادثه از خواب جهیده است .
وقتی که امواج امتحان ، خاشاک دوستی های سطحی را می روبد و لجن متعفن خودخواهی و منفعت طلبی را عریان می سازد .
وقتی هیچ تکیه گاهی برایت نمی ماند و هیچ دستی خالصانه به دوستی گشاده نمی شود ، یک ملجا و امید و پناهگاه می ماند که هیچ حادثه ای نمی تواند او را از تو بگیرد .
او حتی در مقابل بدی های تو خوبی می آورد و بر روی زشتی های تو پرده ی اغماض می افکند .
اگر بدانی محبت و اشتیاق او به تو چقدر است ، بند بند تنت از هم می گسلد .
او به عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام می فرماید :
اگر انها که به من پشت می کنند ، میزان اشتیاق مرا نسبت به خویش بدانند ،قالب تهی می کنند .
حتما دانسته ای او کیست.
پس چرا در انتها به او برسی ؟از او آغاز کن .
پیش و بیش از همه خدا را دوست بگیر و همو را ملاک و شاخص دوستی هایت قرار بده .
هر که به خدا نزدیکتر و صفات خدایی در او متجلی تر ، دوست تر و صمیمی تر .
و توکه چنین دوستی و رفاقتی می طلبی ، خود پیش از دیگران به خلق و خوی الهی متخلق می شوی.
دلت همیشه گرم خدا باد ...
****
پ.ن: این ابدا یک متن کپی پیستی نیست ... خودم زحمت تایپشو کشیدم ولی از خودم نبود .
.: Weblog Themes By Pichak :.