سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 88/7/9 | 3:54 عصر | نویسنده : هدی

خب مسلمه وقتی آدم از حموم میاد و با لباس آستین کوتاه می شینه جلو باد کولر ، سرما می خوره دیگه ... ولی این بار باد کولر باعث شد  دنده ها و استخونای قفسه ی سینم به طرز وحشتناکی منقبض شه طوری که نفسم بالا نیاد و از درد بشینم زار زار گریه کنم . خب وقتی آدم گریه می کنه به استخوناش فشار میاد و .... احساس می کنم درد واژه ی کوچیکیه در مقابل اون مصیبتی که من کشیدم!

خب ، اینو گفتم که دلتون یه ذره برام بسوزه ولی من چون آدم بد جنسی ام دلتونو بیشتر می سوزونم و به عرضتون می رسونم که امروز موقع دراز نشست تو ورزشگاه سر نازنیم کوبیده شد به تیر دروازه ، باز خدا رو شکر که کلاس اولی ها موقع بسکت بازی کردن توپو به یه زاویه ی دیگه از سرم پرت کردن و درد به طور مساوی در دو طرف سرم تقسیم شد ...

تازه اینا که چیزی نیست! یه بار موقع بدمینتون بازی کردن داشتم عقب عقبکی می رفتم که توپو بزنم ،  یه دفعه ... از پله ی پشت سرم افتادم زمین و چیزی از آرنج عزیزم باقی نموند .

دیگه ... دیگه... آهان ! دستمو گذاشته بودم لای در که یهو باد اومد و درو بست و ... من موندم و انگشتای لای در و....

امان از دست این پله ها ! خیلی بده ... خیلی ...خیلی بده که از پله ها پرت شی پایین و وقتی دستتو می ذاری زمین که تا کسی تورو با این حال و روز ندیده سریع از جات بلند شی ، یهو با یه جفت پا مواجه شی که روبه روت وایستاده و سرتو که بلند می کنی می بینی یکی از بچه های دبیرستانه که بدبختانه آشنای چندین و چندسالته و.... آخ که چقدر ضایع شدن درد داره !

وقتی کله ی مبارکت می خوره گوشه ی تخت یا لبه ی پنجره ...

یا وقتی داری برای دعوا کردن یه سری از بچه ها میری طرفشون و اونا همه نگاشون منتظر عکس العمل توئه و ...تو تو برفا سر می خوری و صدای قهقهه ی بچه ها تو گوشت می پیچه و...

چه قدر بده موقع خوندن یه شعر تو یه جمع خیلی با کلاس یهو عطسه ات بگیره ....                          

آخ که چقدر ضایع شدن درد داره !