سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 90/12/27 | 8:0 عصر | نویسنده : ضحی

سلام اومدم این جا یه حالی بدم برم.....

اول و آخرش خودم باید آپ کنم......

3 بیشتر تا عید نمونده......خیلی وقته خیلی هاتونو ندیدم و دلم واسه همتون تنگ شده.....

سر سال تحویل هممونو دعا کنید....

عیدتون هم پیشا پیش مبارک باشه......

عارفه هم رفت کربلا....

امیدوارم هممون تو یادش باشیم.....

راستی.....عیدی یادتون نره....البته نه از نوع عیدی های خ ش




تاریخ : دوشنبه 90/6/28 | 3:9 عصر | نویسنده : ورپریده !!!

از پایین به بالا لیست نویسنده ها ! :

خودم

عادله

صلی

فلفل نمکی

دیدی

کاپیتان نیکی

هستی

هدی

لیلا

عارفه

نگین

کوثر

پولی

ضحی

شجی

عطوا

ستاره

یاسی

عبدو

قیچی

موج اف ام

دره

 

اووووووووووووووووووووو’ه !

 

پس وات ایز د پرابلم ؟!

چیرا نو وان دیس مکانو آپ نمیکنه !؟




تاریخ : پنج شنبه 90/4/2 | 5:25 عصر | نویسنده : ورپریده !!!

دیدم آخرین پست برای پنج آبان پارسال و

آخرین نظر برای بیست و پنج خرداد امساله و

این بنده خدا هفتصد و نود و هفت یا به عبارتی 797 پیام جدید داره و هیچ کس به دادش نمی رسه ؛

گفتم یه سر و سامونی بهش بدم ؛

که وقتی شما دوست عزیز این صفحه رو باز می کنی ؛

یه من گرد و خاک نره توی گلوت ...

 

لطفا و خواهشا به این بنده خدا هم برسید ؛

دلش پوسید ؛ فسیل شد !!!

 

پ.ن: درضمن بلد نبودم اسم خودمو بذارم به نام ورپریده ها شد ؛ اشکال نداره !




تاریخ : چهارشنبه 89/8/5 | 6:6 عصر | نویسنده : ضحی

به یاد روز هایی که با هم بودیم..........

 

.........داریم میریم اصفهونو چمدونتو جمع کنو بدو............................

........این شعریه از محصولات سوم ب سال 89 .............................

........میریم سوار قطار می شیم و تو کوپه ها می شینیم .....................

.........معرفی می کنم ماسومی ها خیلی با هم رفیقیم..........................

......... الفی مبتکران در میاره و رو ی میزش می زاره......................

.........ولی همون طور که می دونید سوم ب یی هیچ کجا لنگه نداره........

..........ما پر از شادی هاییم بهبه چه دخترایی.................................

.......... داریم می ریم اصفهون با دخترای نو جوون..........................

 ..........درسته آخرشه سال داره تموم می شه..................................

 .........ولی دوستی هست جاویدان...............................................

.........حتی تا خونه ی سال مندان................................................

 

چقدر زود گذشت...حالا دیگه باید به جای اصفهان بگیم مشهد...

......داریم می ریم مشهد.......

 




تاریخ : سه شنبه 89/6/30 | 11:43 صبح | نویسنده : ورپریده !!!
خب بعد از گذراندن تونل وحشت در سوم که علاوه بر جذاب و قشنگ بودن بسیارش ،
با بحران آزمون ورودی همراه بود ،
به علاوه ی یک تابستان نسبتا خوب (نه کاملا خوب)
دو روز دیگر ما کلاس اولی می شویم!!!


پ.ن:
چه احساسی دارید که بعد از یک سال ریاست در راهنمایی حالا
کوچک ترین فرد مدرسه هستید؟